در احادیث نبوى، امام شناسی جزئى از تفقه ضرورى دین شناخته شده و امامت،
بخشى از اسلام و امامان، نجوم آسمان هدایت و جدا ناشدنى از قرآن و نیز
خلیفه، وصی, ولى امر و حاکم معرفی شده اند.
الف: در روایتی آمده است :
" من مات بغیر امام ( و لم یعرف امام زمانه ) مات میتة جاهلیة " .
" کسى که بمیرد بدون آنکه امامى داشته باشد یا امامش را نشناسد, او به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است ".
این
حدیث با تعبیرات متفاوت در کتابهاى معتبر و مورد اعتماد حدیثى توسط محدثین
شیعه و سنى نقل شده است ( کنز العمال ج 6 ص 65 و مسند احمد بن حنبل ج 4 ص
96 و محاسن برقى ص 156 و غیبت نعمانى ص 62 )
ب : در روایت دیگر آمده است:
"ان الحجة لا تقوم لله على خلقه الا بامام حتى یعرف "
حجت بر مردم تمام نمى شود مگر به وسیله امام آنگاه که شناخته شود .
این احادیث گرچه با تعبیرهاى مختلف نقل شده است, اما ضرورت امامت را از دیدگاه اسلام به طور وضوح بیان کرده است .
پیشگفتار
هیجان عجیبى بود! در آن روز گرم و طاقت فرساى تابستانى که سوزندگى آفتاب سودان در آن شهرت خاصى دارد، خنکى مرموزى را بر صورتم احساس کردم، چنانکه اندامم در سرمایى که به گمان من به زیر صفر رسیده بود، مى لرزید.
مدتى در این حال و هوا بودم. تا اینکه حقیقت به وجودم گرماى خاص خود را بخشید... و نورى را دیدم که فروزان، بسان هاله اى مقدس مرا احاطه نموده، و موجب شد تا پرده هاى ستبرى که سنگینى آن شانه هایم را آزار مى داد به ناگاه از برابر دیدگانم به کنار بروند.
در این هنگامه بود که جلوه ى دل آراى حقیقت را با درخشش ویژه اش مشاهده نمودم. و گام هاى خویش را دیدم که به سوى رستگارى هدایتم مى نمایند.
اما باید گفت که دشوارترین لحظات زندگى من، زمانى بود که به عمق و ژرفاى فاجعه اى که در آن گرفتار بودیم، آگاه شدم. وضعیتى که به سبب جهل مرکب، بر اندیشه هاى ما سلطه یافته بود... بخصوص اینکه جهل مزبور عقیده و دین ما را هدف قرار داده بود.
ادامه مطلب ...اما بعد. دنیا روى در رفتن دارد و بانگ وداع برداشته و آخرت روى درآمدن
دارد و بناگاه ، رخ مى نماید. بدانید، که امروز، روز به تن و توش آوردن
اسبان است و فردا روز مسابقه . هر که پیش افتد، بهشت جایزه اوست و هر که
واپس ماند، آتش جایگاه او. آیا کسى نیست ، که پیش از آنکه مرگش در رسد، از
خطاى خود توبه کند؟ آیا کسى نیست ، که پیش از بدحالى و شوربختى ، براى
خویش کارى کند بدانید که شما در این روزهاى عمر غرق امیدها و آرزوهایید و،
حال آنکه ، مرگ پشت سر شما کمین کرده است . هر کس در این روزها، پیش از
رسیدن مرگش براى خود کارى کند، کارش بدو سود رساند و مرگش زیان نرساند و
هر که ، در این روزها، قصور ورزد و براى خود کارى نکند، کارش سود ندهد و
مرگش زیان رساند.
به هنگام امن و آسایش چنان به کار خدا پردازید که در
روزگاران بیم و وحشت مى پردازید. بدانید که من مانند بهشت چیزى را ندیده
ام که جوینده آن به غفلت خفته باشد و مانند دوزخ چیزى را ندیده ام که
گریزنده از آن ، به جاى گریختن و رهانیدن خویش به خواب راحت فرو رفته
باشد. بدانید، هرکس که از حق سود نجوید، باطل به او زیان رساند و کسى که
به هدایت ، استقامت نپذیرد، ضلالت به هلاکتش کشاند.
شب و روز، در نهان و آشکارا، شما را به نبرد با این قوم فرا خواندم و گفتم که پیش از آنکه سپاه بر سرتان کشند، بر آنها بتازید. به خدا سوگند، به هیچ قومى در خانه هایشان تاخت نیاوردند. مگر آنکه زبون خصم گشتند. شما نیز آن قدر از کارزار سر بر تافتید و کار را به گردن یکدیگر انداختید و یکدیگر را نصرت ندادید، تا هر چه داشتید به باد یغما رفت و سرزمینتان جولانگاه دشمنانتان گردید.
او نیز بعد از مطالعات بسیار در رابطة با شیعه, تشیع را انتخاب نمود و از راه های مختلف در صدد اثبات حقانیت و نشر تشیع بر آمد و در این راه سعی و کوشش فراوان نمود. در مصاحبه ای که با او انجام گرفته می گوید:« به عقیدة من تشیع همان اسلام است و اسلام نیز همان تشیع.»او نیز تألیفاتی در دفاع از مذهب تشیع دارد که از آن جمله می توان به ازمة الخلافة و الامامة و آثارها المعاصرة اشاره کرد.
سخن ناشر
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
امام صادق علیه السلام فرمود: پس از اینکه فاطمه دختر پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله و سلم از مادر متولد شد و بر روى زمین قرار گرفت. نورى از آن بزرگوار ساطع شد که وارد خانه هاى مکه گردید. در شرق و غرب زمین محلى باقى نماند مگر اینکه نور حضرت به آن سرایت کرده باشد. این روایت بر عظمت این مولود مبارک در نزد خداوند دلالت مى کند. از برکات این مولود همین بس که به گلستان رسالت نور و نشاط بخشید و بر خلاف رسم ناپسند جاهلیت که دختر زادن ننگى عظیم به شمار مى آمد، کانون وحى غرق در نور و نشاط گشت و در مقابل دشمنان خانه وحى دچار یأس و افسردگى شدند، پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم نیز ابتداء سعى داشت فضائل معنوى را به فرزند دلبندشان منتقل سازد و از این طریق با برترین دروس توحیدى و زیباترین حقایق اسلام آشنا شد. ام سلمه مى گوید: پیامبر مراقبت فاطمه را به من سپرد و من نیز مراقب پرورش او بودم ولى به خدا سوگند، فاطمه 8 ساله بهتر از من به امر تربیت وارد بود و حقایق را بهتر مى شناخت. در شأن و جایگاه ملکوتى حضرت صدیقه طاهره علیهماالسلام همین بس که خداى جهان ملک مقربش روح الامین را بر رسول خود فرومى فرستد و با نسیم وحى باغ روح پیامبر را نوازش مى دهد و مژده نور حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام به او مى رساند. که: (انا اعطیناک الکوثر) اگر ما پسرانت را از تو گرفتیم، کوثر رحمت و کرامت و خیر کثیر به تو عنایت کردیم فاطمه علیهاالسلام به تو دادیم که نسل تو را تا قیامت امتداد بخشد و زمین را از فرزندان مبارک تو مشحون سازد. عایشه مى گوید: من کسى را شبیه تر از فاطمه علیهاالسلام به رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم در سکوت و رستگارى و وقار و سخن ندیدم، زهرا علیهاالسلام او بسان زنانى نبود که در خانه بنشید و از مسائل پیرامونش بى خبر باشد. بلکه با هوشمندى و آگاهى به تحلیل و تبیین مسائل جارى عصر خود مى پرداخت تا بدین وسیله و در تحت تعلیمات پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم
پیاپى به امیرالمؤ منین خبر مى رسید، که اصحاب معاویه بربلاد مستولى شده
اند. عبید الله بن عباس و سعید بن نمران که کارگزاران او در یمن بودند،نیز
بیامدند. بسر بن ابى ارطاة بر آنان چیره شده بود. على (ع ) در حالى که از
درنگ اصحاب خود در امر جهاد، و مخالفت ورزیدنشان با راءى و نظر خودملول شده
بود، بر منبر شد و چنین فرمود: براى من جز کوفه قلمروى باقى نمانده است .
تنها بست و گشاد کارهاى کوفه است که با من است . اى کوفه اگر جز تو جاى
دیگرى براى من نمانده ، و تو نیز دستخوش گردبادهاى توفنده اى ، خدا چهره
ات را زشت گرداناد.
لعمر ابیک الخیر یا عمرو
انّنى على و ضر من ذا لاناء
قلیل
((اى عمرو سوگند به جان پدر نیکویت که براى من در این کاسه جز ته مانده اى از چربى نمانده است .))
پس آن حضرت (ع ) فرمود:
خبر
یافتم که بسر بر یمن غلبه یافته ، به خدا سوگند، پندارم که این قوم بزودى
بر شما چیره شوند. زیرا آنها با آنکه بر باطل اند، دست در دست هم دارند و
شما با آنکه بر حق هستید، پراکنده اید. شما امامتان را، که حق با اوست ،
نافرمانى مى کنید و آنان پیشواى خود را با آنکه بر باطل است فرمانبردارند.
آنان
با بیعتى که با پیشواى خود کرده اند، امانت نگه مى دارند و شما خیانت مى
ورزید. آنان در شهرهاى خود اهل صلاح و درستى هستند و شما اهل فساد و
نادرستى . به گونه اى که اگر قدحى چوبین را به یکى از شما سپارم ، ترسم که
حلقه ها و تسمه آن را بدزدد. بار خدایا، من از اینان ملول گشته ام و اینان
از من ملول گشته اند. من از ایشان دلتنگ و خسته شده ام و ایشان از من
دلتنگ و خسته شده اند. بهتر از ایشان را به من ارزانى دار و بدتر از مرا
بر ایشان برگمار. بار خدایا، دلهایشان آب کن ، آنسان که نمک در آب . به
خدا سوگند، دوست دارم به جاى انبوه شما، تنها هزار سوار از بنى فراس بن
غنم در فرمان داشتم
هنالک لو دعوت اتاک منهم
فوارس مثل ارمیة الحمیم
((اگر آنان را فراخوانى، به یکباره، سوارانى چون ابرهاى تابستانى مى تازند و به سوى تو مى آیند)).
و از منبر فرود آمد.
من
مى گویم ((ارمیه)) جمع رمى است ، یعنى ابرها و ((حمیم)) به معنى فصل
تابستان است. شاعر، ((ابر تابستانى)) گفته، زیرا ابر تابستان چون آب
ندارد تند سیر است ولى ابرى که در آن آب باشد کند سیر. چنین ابرهایى ویژه
فصل زمستان باشد. شاعر، سواران را به هنگام فریاد خواهى در تاخت ، به
ابرهاى تابستانى تشبیه کرده که گوید: هنالک لو دعوت اتاک منهم ...