شیعه شناسی

آنچه درباره شیعه باید دانست

شیعه شناسی

آنچه درباره شیعه باید دانست

بداء (2)

عقیده بداء
چکیده

بداء در لغت به معنای ظاهر شدن چیزی پس از آنکه مخفی بوده است می باشد. اهل سنت به دلیل نفهمیدن واقعیت و عدم مطالعه کتب شیعه، آنان را به کفر متهم می کنند در حالی که شیعه از این امر معنای مجازی آن را مورد نظر دارد که عبارت است از ظاهر کردن امری پس از اینکه برای دیگران مخفی بوده است که اصطلاحاً به آن اظهار بعد از اخفا گفته می شود. به این بیان که خداوند متعال گاهی چیزی را به خاطر مصلحتی از بندگان مخفی می دارد در حالی که برای خود او هرگز مخفی نبوده است ولی بعد به خاطر مصلحت و حکمتی، آن مورد مخفی شده را ظاهر می سازد. به کار بردن در معنای مجازی آن نه تنها اشکالی ندارد بلکه بسیار رایج است هم در زبان فارسی و هم در زبان عرب. این کاربرد در قرآن نیز مشاهده می شود مثلاً کاربرد کلمه «ید» به معنای دست در قرآن کریم در مورد خداوند، جسم بودن است در قرآن و سنت بر اصل بداء تأکید شده و آیات و روایات بسیاری در این مورد داریم مانند «کل یوم هو فی شأن» یا «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر و اما بانفسهم» یا «ولو ان الله اهل القری امنوا و اتقوالفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذ ناهم بما کانوا یکسبون» یا این آیه که می فرماید: «یمحواالله ما یشاء و یثیبت» که همگی دلالت بر اصل بداء دارند. توضیح اینکه علم خداوند به علم ذاتی و فعلی تقسیم می شود و بداء در مورد مرتبه دوم علم خداوند یعنی علم فعلی خداوند تجلی می یابد، همچنین در مورد قضا و قدر خداوند که قضای حتمی معلق می باشد. بداء در قضا و قدر معلق راه دارد و انسان با انجام اعمال صالح، دعا و تضرع، استغفار و توبه، صدقه، احسان و نیکوکاری می تواند قضا و قدر خود را تغییر داده و سرنوشت و آینده خود را بسازد. بیشترین اشکالات توسط فخر رازی و موسی جار الله صاحب کتاب الوشیعه بر شیعه گرفته شده است که خود آنان در تفاسیر و توضیحات خود بر آیات عملاً و ناخواسته و بدون توجه بر اصل بداء صحه گذاشته اند. اعتقاد به بداء آثار و فواید فراوانی در زندگی دارد از جمله امید به آینده، مبارزه با ظلم و دفاع از حق و حقیقت و باز شدن دریچه امید به زندگی بر روی انسان است.

بداء
یکی از امور اعتقادی که همیشه اهل سنت، شیعیان را به خاطر آن مورد طعن و اشکال قرار می دهند عقیده به بداء است. این اشکال و ایراد از نفهمیدن واقعیت این مسأله و عدم مطالعه دقیق منابع شیعه توسط اهل سنت ناشی می شود. ما برای اینکه اشکال آنها رفع شود اول بداء را معنا نموده و بعد اعتقاد شیعیان را توضیح می دهیم تا معلوم شود که آیا اشکالی بر این عقیده وارد است یا خیر؟ «بداء» در لغت به معنای ظاهر شدن چیزی پس از آنکه مخفی بوده است می باشد و از لازمه این معنا مسلماً مسبوقیت جهل است زیرا چیزی که برای کسی بعد از خفا ظاهر می شود از اول برای او معلوم نبوده است و الا ظهور صدق نخواهد کرد. واضح و روشن است که نسبت دادن بداء به این معنا به خداوند متعال صحیح نیست بلکه مستلزم کفر نیز هست، برای آنکه علم خداوند عین ذات او بوده است و هیچ وقت مسبوق به جهل نیست. شیعیان نیز که به عقل حکم می کنند هیچ وقت چنین نسبتی را به آن ذات مقدس نداده و نخواهند داد. آیا بر مسلمانی که عارف به کتاب و سنت است، امکان دارد معتقد به چیزی شود که در قرآن و سنت به صراحت نفی شده است و از نظر عقلی نیز محال می باشد؟ پس معلوم می شود شیعیان اگر می گویند برای خدا بداء حاصل شده است معنایش آن نیست که اهل تسنن فکر کرده اند به تعبیر دیگر شیعه از گفتن این جمله قصدش ظاهر شدن امری برای خداوند پس از مخفی بودن آن نیست، زیرا چیزی در عالم برای خداوند مخفی نیست تا بعد ظاهر شود. بلکه شیعیان از کلمه بداء آنجا که به خداوند نسبت داده شود، غیر از معنای حقیقی آن را که اهل سنت ذکر کرده اند اراده می نمایند و آن معنای مجازی کلمه است که عبارت است از: ظاهر کردن امری پس از آنکه برای دیگران مخفی بوده است که اصطلاحاً به آن اظهار بعد از خفا گفته می شود، به این بیان که خداوند متعال، گاهی چیزی را به خاطر مصلحتی، از بندگان مخفی نگاه می دارد در حالی که برای او هیچ گاه مخفی نبوده است و روشن است، ولی بعد به خاطر مصلحت و حکمتی آن مخفی شده را ظاهر می سازد. مثلاً وقتی انسان مریض می شود و مرض وی شدت پیدا می کند و به حدی می رسد که حتی اطباء نیز از معالجه آن عاجز می مانند هم خود مریض و هم اطرافیان و پزشکان معالجش از معالجه ناامید شده و تصور بلکه یقین پیدا می کنند که این مرض کشنده است و مریض را امکان ادامه زندگی نیست چون از نظر ظاهر و معاینات و چاره اندیشی پزشکی کار تمام شده است ولی بر خلاف انتظار، مریض یک مرتبه رو به بهبودی رفته و حالش خوب می شود.اینجا است که شیعیان این کلمه را به کار برده و می گویند برای خدا بداء حاصل شده است یعنی صحت و سلامتی که مریض از آن دست شسته بود و مرگی را که در انتظارش نشسته بود و آن را حتمی می دانست برای او حتمی نبود و او چنین می پنداشت زیرا قضیه برایش مجهول بود ولی خداوند متعال با شفا دادنش به او فهماند که چنان که او فکر می کرده نبوده و بلکه درست بر خلاف فکر او بوده است. شبیه این مثل زیاد است مثلاً کشوری که از هر طرف مورد هجوم قرار گرفته است و ضربات مهلک و کشنده دشمن را از هر طرف مشاهده و تحمل می کند نیروی بدنی و روحی ارتشش رو به کم شدن است و اسلحه و مهمات کافی ندارند از نظر هر عاقلی شکست خورده و مغلوب محسوب می شود اما یک مرتبه می بینیم که مسائل و برنامه هایی اتفاق می افتد و درست بر عکس آن چیزی که کارشناسان نظامی و سیاسی پیش بینی کرده اند واقع می شود. باز در اینجاست که می گوییم خداوند برای مردم ظاهر ساخت چیزی را که نمی دانستند، آنان پیروزی را باور نداشتند ولی خداوند این امری را که برای آنها مجهول بود آشکار و معلوم نمود. برای اینکه اعتقاد به بداء کاملاً روشن شده و اشکالات آن رفع گردد لازم است مقدماتی نگاشته و بعد نتیجه گیری شود: 1ـ شیعیان معتقدند که خداوند متعال به تمام حوادث از گذشته و حال و آینده مطلع است و هیچ چیز از کلیات و جزییات از او مخفی نیست و طبق نص قرآن کریم «ان الله لایخفی علیه شیء فی الارض و لافی السماء» «به درستی بر خداوند هیچ چیزی (از آنچه) در زمین و آسمان هست مخفی نیست و او بر همه چیز از کلی و جزیی داناست» از علی علیه السلام نیز روایت شده است که فرمود: «کل سر عندک علانیه و کل غیب عندک شماره» «خدایا هر پنهانی نزد تو آشکار و هر غایبی نزد تو آشکار است» آن حضرت همچنین در رابطه با علم خداوند به جزییات فرمود: «یعلم عجیج الوهوش فی القلوات و معاصی العباد فی الخلوات و اختلاف النیتان فی البحار المغامرات و تلاطم الماء بالریاح العاصفات» «خداوند به آواز و ناله چرندگان در بیابان ها و گناهان گناه کاران در خلوت ها و آمد و شد ماهیان در دریاهای بزرگ و بر هم خوردن آب های دریا توسط بادهای سخت آگاه است.»
2ـ برای استعمال لفظ در معنا دو صورت متصور است؛ یکی استعمال لفظ در معنای حقیقی مثل شیر در حیوان درنده و گوشت خوار و یکی استعمال لفظ در معنای مجازی مثل استعمال لفظ شیر برای انسان شجاع. این گونه استعمالات در لسان عرب و حتی در دیگر لسان ها شایع است. در قرآن کریم نیز از این گونه استعمالها زیاد دیده می شود مثل «... بل یداه مسبوطان...» «بلکه دست های خدا باز است» در حالی که خداوند دستی مانند دست ما ندارد برای اینکه دست داشتن از لوازم جسم است و خداوند جسم نیست تا دست داشته باشد ولی با حمل این کلمه بر معنای مجازی آن مشکل حل می شود به این بیان که بگوییم مراد از دست تسلط و احاطه کامل او بر همه عالم است به طوری که هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند مانع او از انجام اراده اش شود. 3ـ یهودیان معتقدند که خداوند همه کارها را انجام داده است و دیگر کاری به کار این عالم ندارد و به تعبیر دیگر همه مقدرات عالم را از پیش تعیین نموده است و امور جهان هم طبق همان مقدرات معین شده، یکی پس از دیگری وجود و تحقق پیدا می کند.
قرآن کریم ابتدا عقیده یهود را چنین بازگو می کند «... و قالت الیهود یدالله مغلوله» «و یهود گفتند که دست های خدا (با زنجیر) بسته است (و کاری نمی تواند بکند برای اینکه همه کارها را از قبل انجام داده است)». آن وقت برای رفع این مدعا می فرماید: «غلت ایدیهم و لعتوا بما قالوا بل یداه مسبوطان ینفق کیف یشاء» «دست هایشان به خاطر این عقیده غلط و گفتار نادرست از رحمت الهی دور شدند و مورد لعن و نفرین قرار گرفتند، بلکه دست های خداوند باز بوده و هر طور که بخواهد و اراده کند بذل و بخشش می نماید». و در جای دیگر می فرماید:
(کل یوم هو فی شأن) خداوند هر روز در شأن و کاری است(می میراند و زنده می کند، روزی می دهد و فقیر می کند، غنی می سازد، مریض می کند و شفا می دهد و ....) همان طور که در تشریعات و امور دینیه نسخ داریم و معنای آن این است که خداوند حکمی که جعل کرده بود و مکلفین فکرمی کردند این حکم تا قیامت ادامه دارد اما خداوند پس از مدتی آن را نسخ نموده و حکم دیگری به جای آن جعل می کند مثلاً حرام را جایز و مستحب را واجب می گرداند. در تکوینات نیز نسخ داریم به این معنا که خداوند بعضی از مقدرات را تغییر داده و به جای آن مقدراتی دیگر را جایگزین نموده و لذا گفته شده که بداء در تکوینات هم اگر نسخی واقع شود که اصطلاحاً شیعیان به آن لفظ «بداء» را اطلاق می کنند، این مطلب هم مستلزم جهل خداوند نخواهد شد. قرآن کریم در رابطه با وقوع نسخ در تکوینات می فرماید: «یمحواالله ما یشاء و ثیبت و عنده ام الکتاب» «خداوند هر چه را بخواهد محو می کند و هر چه را بخواهد اثبات می کند و ام الکتاب (لوح محفوظ) نزد اوست «چیزی در این راستا مانع او نخواهد شد زیرا او فعال مایشاء است.» 4ـ آیات و روایات متعددی در قرآن و سنت وجود دارد که مستفاد از آنها تغییر سرنوشت انسان به سبب اعمال خوب یا بد است. البته معنای این مطالب آن نیست که خداوند متعال هیچ گونه دخالتی نداشته باشد یا اینکه بی اطلاع باشد بلکه آثار وضعی اعمال، همه مخلوق خداوند بوده و او دانا هست چه کسی چه عملی را انجام می دهد و به چه نتیجه ای خواهد رسید ولی همان طوری که در بحث عدل بیان می شود علم خداوند موجب نمی شود که انسان در اعمال خود مجبور باشد. با توجه به نکته ای که اشاره شد آیات و روایات زیر را به عنوان نمونه و شاهد بر مدعا متذکر می شویم: ـ «ان الله لا یتغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» «خداوند سرنوشت هیچ طایفه ای را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان خودشان در صدد تغییر سرنوشت خود برآیند» به این معنی که در اعمال و کردار خود تجدید نظر کنند آن وقت به نتیجه دلخواه خواهند رسید.
ـ «ولو ان اهل قری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون». «اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوای الهی را پیشه می کردند ما برکات و رحمت را از آسمان و زمین شامل حال آنها می کردیم اما (آنان حق را) تکذیب کردند ما هم آنها را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.» اما روایات، سیوطی در تفسیر الدر المنثور از علی علیه السلام روایت می کند که آن» حضرت از رسول اکرم صلی الله علیه و اله معنای آیه (یمحوا الله مایشاء و یثیبت ...) را سؤال کرد. حضرت فرمود: (لا قرن عینک بتفسیرها و لا قرن عین امتی بعدی بتفسیرها، الصدقه علی وجهها و بر الوالدین و اصطناح المعروف، یحول الشقاء سعاده و یزید فی العمر و یقی مصارع السوء) (یا علی چشم تو را و چشم امتم را بعد از خودم با تفسیر این آیه روشن می کنم مراد از این آیه این است که صدقه ای که برای رضای خدا باشد و احسان به پدر و مادر و انجام اعمال صالحه، شقاوت را تبدیل به سعادت نموده و موجب زیادی عمر و حفظ انسان از مرگ های بد می باشد) حاکم در مستدرک به سندش از ثوبان نقل می کند که (قال رسول الله لا یدرد القدر الا الدعاء و لا یزید فی العمر الا البروان الرجل لیحرم الرزق بالذنب یصیبه) پیامبر اکرم فرمود قدر را رد نمی کند مگر دعا و عمر را زیاد نمی کند مگر احسان و انسان گاهی از رزق محروم می شود به خاطر گناهی که مرتکب شده است. باز ایشان از ابن عمر نقل می کند که قال رسول الله (ص): «الدعا ینفع مما نزل و مما لم ینزل، فعلیکم عباد الله بالدعاء» «پیامبر فرمود: دعا نفع می دهد برای رفع بلاهایی که نازل شده و برای رفع بلاهایی که هنوز نازل نشده است پس ای بندگان خدا بر شما باد که دعا کنید.»توضیح آنکه روایات در این زمینه در کتب عامه و خاصه بیش از حد احصا می باشد و ما فقط از باب نمونه به این چند روایت اکتفا کردیم. 5ـ علم خدا به علم ذاتی و علم فعلی تقسیم می شود، علم ذاتی عین ذات مقدس خداست و به هیچ عنوان تغییر و تبدیل در آن راه ندارد اما علم فعلی خداوند عبارت است از لوح محو و اثبات که مظهر علم او در مقام فعل است. پس وقتی که گفته می شود بداء در علم خداوند حاصل شده، مراد حصول بداء در این مظهر است و به تعبیر واضح و روشن تر، علم خداوند دارای مراتب مختلف بوده و جایگاه های آن مراتب، متعدد است. مرتبه اول آن مراتب علم ذاتی خداوند است که منزه از تغییر و تغییرات می باشد و آن علم محیط به همه اشیاء بوده، همه چیز در آن حضور دارد و هیچ چیز از آن مخفی نیست. مرتبه دوم علم خداوند علم فعلی او به اشیاء است که دارای مراتب و مظاهری مثل لوح محفوظ و لوح محو اثبات و نفوس ملائکه و انبیاء می باشد و اگر در این قسم از علم تغییری اتفاق بیفتد موجب تغییر در ذات خداوند نخواهد بود بلکه در مظاهر علم تغییر رخ خواهد داد خصوصاً لوح محو و اثبات که در آن مثلاً مقدر شده است فلان شخص از سعادتمندان باشد ولی او مرتکب عمل زشتی می شود، گناه وی موجب تغییر در آن لوح شده و مقدر می گردد آن شخص جزو اشقیاء باشد. آیه مبارکه «یمحوا الله» نیز به همین مرتبه شاره دارد. بنابراین تغییر در تقدیر ملازمه با وقوع تغییر در علم ذاتی خداوند را ندارد بلکه مستلزم تغییر در مظاهری است که به آن اشاره شد. از مقدمات فوق نتیجه می گیریم که انسان مجبور نیست از اول تا آخر عمر یک مسیر را پیموده و به هیچ عنوان نتواند آن را تغییر دهد بلکه خداوند او را آزاد آفریده تا بتواند سرنوشت خود را انتخاب کند و خدا طبق آیه مبارکه «ان الله لا یغیر ما بقوم» که در بعضی از مقدمات ذکر شد، سرنوشت بنده را تغییر نخواهد داد مگر اینکه خود او چنین بخواهد. پس انسان آزاد است و می تواند با انجام اعمال صالحه به سعادت دنیا و آخرت رسیده و با ارتکاب مفاسد و زشتی ها موجب سرنگونی خودش در چاه هلاکت و بدبختی شود. با این بیان خداوند متعال سرنوشت بندگان را به طور حتمی و غیر قابل تغییر رقم نزده تا هیچ کس هیچ کاری را برای آینده خود نتواند انجام دهد بلکه قضا و قدر اولی که برای بنده در نظر گرفته شده برای او قابل تطبیق است؛ مادامی که در صدد تغییر حالش بر نیاید و زمانی که او در خودش تغییر به وجود آورد خدا هم آن مقدر را برایش تغییر می دهد. بنابراین اگر به شیعیان اعتقاد به بداء نسبت داده می شود بداء به معنایی است که شرح داده شد. از مطالب گذشته معلوم گردید که آنچه در رابطه با عقیده شیعیان نسبت به بداء ذکر شد خالی از اشکال بوده و بلکه بر هر مسلمانی واجب است تا به آن معتقد باشد زیرا مسلم است که اگر دعا، استغفار، تضرع، صدقه، احسان و نیکوکاری، انسان را به سوی سعادت نبرده و از شقاوت نجات ندهد یا اعمال فاسد و زشت، موجب بدبختی آدمی نشود دیگر چه اثری بر آنها مترتب خواهد شد. آیا امر خدا به محاسن و نهی از مفاسد لغو و بیهوده نخواهد بود؟ اینجاست که مشخصمی شود اشکالات برادران اهل سنت ما ناشی از در نظر گرفتن معنای لغوی بداء است نه معنای مجازی آن که مورد نظر شیعیان می باشد. البته این توضیح ضرورت دارد که علمای اهل سنت زحمت تحقیق و مطالعه کتب شیعه را به خود نداده اند تا متوجه واقعیت شوند بنابراین اشکالات آنها از عدم اطلاع آنها حاصل می شود. اینک از باب نمونه چند تا از اشکالات آنها را ذیلاً می نگاریم.فخر رازی در ذیل آیه (یمحوا الله ما یشاء و یثیبت ...) می گوید: رافضه بداء را نسبت به خدای متعال جایز می دانند و بداء عبارت است از اینکه چیزی را معتقد شود و بعد بر خلاف آن برایش آشکار گردد. سپس می گوید: بدان که این عقیده باطل است زیرا علم خداوند از لوازم ذات او بوده و چیزی که چنین باشد تغییر و تبدیل در آن محال است. می بینید این عالم و دانشمند چه قدر سطحی به مسأله فکر می کند. او با اینکه متکلم و با علم آشنا اصلاً کتب شیعه را مطالعه نکرده است و به علمای معاصرش از شیعیان مراجعه ننموده است فقط معنای لغوی بداء را در نظر گرفته و حکم به بطلان عقیده شیعیان کرده است. آیا ممکن است کسی که علم خداوند را از لوازم ذات او می داند متوجه شود که تغییر و تبدیل در علم خدا محال است اما کسی که علم خداوند را عین ذات او می داند متوجه این نکته نشده و قائل به وقوع تغییر و تبدیل در آن گردد؟ مگر ممکن است شیعه ای که صفات خداوند را عین ذات او می داند نه زاید بر ذات و تغییر در صفات را موجب تغییر در ذات می داند، معتقد به مطلبی شود که با اصل عقیده او در توحید ذاتی و صفاتی سازگاری نداشته باشد بلکه با آن متناقض باشد؟ آقای موسی جار الله مؤلّف کتاب الوشیعه می گوید: در مذهب اسلام عقیده ای صرفاً یهودی پیدا شده است و آن عقیده بداء برای خداوند است.
پس وقتی امامی چیزی می گوید یا خبر از ظهور قدرت خود در آینده می دهد بعد آنچه گفته بود واقع نشده یا خلاف آن واقع می شود به پیروان خود می گوید: برای خداوند بداء حاصل شده و غیر از آنچه وعده کرده بود ظاهر ساخت. این شخص هم بدون تحقیق و مطالعه و آگاهی لازم از حقیقت بداء سخن می گوید زیرا اولاً بداء را به همان معنای حقیقی آن که ظهور بعد از خفا می باشد حمل شده است ثانیاً ریشه و منشاء پیدایش این عقیده را یهود می داند تا ضمن رد آن با تلویح و کنایه بفهماند که مکتب شیعه از یهود سرچشمه گرفته است.
(آیا آنها تدبّر در قرآن و معنای آن نمی کنند یا اینکه بر دل های آنان قفل زده شده است تا حقایق و واقعیت ها را متوجه نشوند.) آخر چطور این عقیده می تواند عقیده یهودی باشد در حالی که درست مقابل عقیده یهود قرار دارد. قرآن می گوید: عقیده یهود بسته بودن دست خداوند یعنی بیکار بودن اوست. به عقیده یهودیان خداوند دیگر کاری به کار این عالم ندارد تا چیزی برای او ظاهر شود و در اثر این ظهور اموری را تغییر دهد. اما شیعیان می گویند: خداوند فعال مایشاء است و هر روز مشغول کاری جدید است به طوری که کاری، او را از کار دیگری باز نمی دارد و این معنای بداء به اصطلاح شیعیان می باشد که گفتیم حمل لفظ است بر معنای مجازی آن یعنی اظهار بعد از اخفا.
بسیار جای تعجّب است که اهل تسنّن مثل شیعیان به بداء معتقدند و خود خبر ندارند منتها اسم آن را بداء نگذاشته اند ولی از نظر لب و نتیجه همان است که ما به آن معتقد هستیم. مثلاً فخر رازی در تفسیر آیه (یمحوا الله ما یشاء و یثیبت ...) وجوهی را ذکر می کند از جمله می گوید:
آنکه محو و اثبات در ارزاق، محن و مصایبی تصور می شود که خداوند متعال آنها را در کتاب، ثبت و درج نموده است و بعد در اثر دعا و صدقه زایل می کند و در این وجه، تحریک و تشویق در انقطاع به سوی خداوند است. وجه دیگر آنکه نابود می کند هر آنچه را بخواهد و اثبات می کند هر آنچه را بخواهد از حکم و قضایی که قبلاً آن را مقدر کرده بود و هیچ کس را به باطن و حقیقت کارش آگاه نمی گرداند. پس او به تنهایی حکم می راند هر طور که بخواهد و در او مستقل است در ایجاد و اعدام، زنده نمودن و میراندن، فقیر ساختن و ثروت بخشیدن، طوری که احدی از خلق را آگاهی نیست از حقیقت و باطن آن. بعد می گوید:
اگر کسی اشکال کند که مگر شما معتقد نیستید که قلم تقدیر هر چه را که لازم بوده مقدر نموده و دیگر چیزی باقی نمانده تا مقدر شود؟ و این عقیده با تفسیری که شما از محو و اثبات کردید با هم قابل جمع نیست.
فخر رازی خود جواب می دهد که محو و اثبات از چیزهایی است که قلم تقدیر بر آن کشیده شده است یعنی خداوند مقدر کرده که هر وقت هر چه را که بخواهد، تغییر دهد.
پس محو نمی کند مگر آنچه را که سابقاً می دانسته است که محو خواهد کرد و اثبات نمی کند مگر آنچه را که قضای او به اثبات آن تعلق گرفته است.
آنچه شنیدید همان چیزی است که شیعیان به آن بداء می گویند و به آن معتقد هستند اما این آقا بدون دقّت و توجّه در مراد شیعیان آنها را رافضی خوانده و از نظر عقیده فاسد می داند. برای تکمیل بحث و اینکه معلوم شود عقیده شیعیان در طول قرون و اعصار نسبت به بداء همان چیزی است که گفته شد؛ نظریه شیخ صدوق قدس سره را که در حدود هزار سال و اندی پیش از این زندگی می کرده است از کتاب عقاید صدوق نقل می کنیم.
وی در باب اعتقاد به بداء می گوید: یهود معتقد است که خدای متعال از کارها فارغ شده است و دیگر کاری به کار این عالم ندارد.
امّا ما شیعیان می گوییم: خدای متعال نه تنها بیکار و فارغ نبوده است بلکه آن ذات مقدس طبق نص قرآن کریم (... کل یوم هو فی شأن ...) او هر روز در شأن و کاری است به طوری که کاری، او را از کار دیگر باز نمی دارد زنده می کند، می میراند، خلق می کند، روزی می دهد و هر چه بخواهد را انجام می دهد.
و طبق نص قرآن کریم می گوییم (یمحوا الله و یثیبت و عنده ام الکتاب)
(خداوند هر چه را که بخواهد محو می کند و هر چه را بخواهد اثبات می کند و ام الکتاب (لوح محفوظ) نزد اوست)
سؤال:
آیا بر اعتقاد به بداء اثر و فایده ای مترتب است؟
جواب:
یکی از آثار مهم این عقیده پیدا شدن امید در دل های مؤمنان است. گناه کاران در اثر این امید است که از گناه توبه می کنند و انسان تحت ستم به خاطر امید به بهتر شدن آینده است که با ظالم می جنگد و شخص مریض برای اینکه امید به شفا دارد به معالجه خود می پردازد.
در حالی که انکار بداء و التزام به اینکه قلم تقدیر همه چیز را قبلاً مقدر کرده است و تغییر در آنها به هیچ وجه وارد نخواهد بود موجب یأس و ناامیدی گردیده و سبب می شود که فاسق به فسق و طاغی به طغیان خود ادامه داده و بگویند وقتی خداوند این چنین مقدر کرده است پس ما چطور و به کدام طریق اعمال بد خود را به اعمال نیک بدل بگردانیم.
منابع:
سایت اینترنتی: WWW.ghageer.org
پاسخ به شبهات اسلام شناسی: علی اصغر رضوانی
پاسخ به پرسشهای مذهبی: آیه الله العظمی مکارم شیرازی، آیه الله جعفر سبحانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد