شیعه شناسی

آنچه درباره شیعه باید دانست

شیعه شناسی

آنچه درباره شیعه باید دانست

خطبه 20: از غفلت نهى کرده و به رجوع به خدا دعوت مى کند

هر آینه ، اگر مى دیدید آنچه را که مردگانتان پس از مرگ دیده اند، بیتابى مى نمودید و وحشت بر شما چیره مى شد. (و آنچه را ناشنیده مى گرفتید، مى شنیدید) و سر به فرمان خدا مى آوردید. ولى آنچه مردگانتان پس از مرگ دیده اند، اکنون از چشم شما پنهان است و بزودى پرده هاى بالا خواهد رفت . آن حقایق را به شما نیز نشان دادند، ولى دیدن نخواستید و به گوش شما رسانیدند، ولى شنیدن نخواستید. شما را راه نمودند، ولى ره یافتن نخواستید. براستى مى گویم که:
عبرتها و اندرزها بر شما آشکار بود و از آنچه مى باید دورى جویید شما را منع کردند و پس از ملائکه، که رسولان آسمان اند، جز انسان فرمان خداوند را ابلاغ ننماید.

خطبه 19: خطاب به اشعث بن قیس

تو چه دانى، که چه چیز به سود من است و چه چیز به زیان من. لعنت خدا بر تو باد و لعنت لعنت کنندگان. اى که خود و پدرت همواره دروغى چند به هم مى بافته اید. اى منافق فرزند کافر. به خدا سوگند، که یک بار در زمان کافریت به اسارت افتاده اى و یک بار در زمان مسلمانیت، و در هر بار نه توانگریت تو را از بند اسارت رهانید و نه جاه و منزلتت. مردى که شمشیرهاى کین را بر قوم خود رهنمون شود و مرگ را بر سر آنان راند، سزاوار است، که خویشاوندانش دشمن دارند و بیگانگان از شر او ایمن ننشینند.
من مى گویم: ((عبارت مردى که شمشیر کین را بر قوم خود رهنمون شود)) اشارت است به ماجراى اشعث با خالد بن ولید در یمامه. اشعث قوم خود را بفریفت و بر آنها مکر کرد و خالد از آنان کشتار بسیار کرد. از آن پس، قوم اشعث او را ((عرف النّار)) مى نامیدند و این نام را به کسى دهند که بر آنها غدر کرده باشد.

علامه دکتر محمد حسن شحّاته

او نیز که استاد سابق دانشگاه الازهر است پس از مطالعات فراوان در رابطة با شیعة امامیة پی به حقانیت این فرقه برده و در سفری که به ایران داشت در سخنرانی خود برای مردم اهواز می گوید:
« عشق به امام حسین ـ علیه السّلام ـ سبب شد که از تمامی موقعیت هایی که داشتم دست بردارم.» و در قسمتی دیگر ازسخنانش می گوید: « اگر از من سؤال کنند: امام حسین ـ علیه السّلام ـ را در شرق یا غرب می توان یافت؟ من جواب می دهم که امام را می توان در درون قلب من دید و خداوند توفیق تشرف به ساحت امام حسین ـ علیه السّلام ـ را به من داده است.»
وی در ادامه می گوید: « 50 سال است که شیفتة امام علی ـ علیه السّلام ـ شده ام و سالهاست که هاله ای از طواف پیرامون ولایت امام علی ـ علیه السّلام ـ در خود می بینم.»

خطبه 18: در نکوهش اختلاف علما در فتوا

در حکمى از احکام، به نزد یکى از ایشان مسئله اى مى آید، به راءى خود حکمى مى دهد. سپس، آن مسئله را عینا نزد دیگرى مى برند، به خلاف راءى پیشین راءیى مى دهد. سپس قاضیان آن مسئله را به نزد امامى که آنها را به شغل قضا برگماشته مى برند و او آراء همه ایشان را صواب مى شمارد. خدایشان یکى است و پیامبرشان یکى است و کتابشان یکى . آیا خداى سبحان آنان را به اختلاف فرمان داده و اکنون از او فرمان مى برند یا آنان را از اختلاف نهى کرده و اکنون عصیان مى ورزند؟ آیا خداوند دینى ناقص فرستاده و از آنها براى کامل کردنش یارى خواسته یا در آوردن دین ، با خدا شریک بوده اند و اکنون بر آنهاست که راءى دهند و بر خداست که به راءیشان راضى شود؟ یا خداى سبحان ، دینى کامل فرستاده ولى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) در ابلاغ آن قصور ورزیده؟ و حال آنکه مى گوید:
((ما در این کتاب چیزى را فرو نگذاشته ایم،)). یا: ((در آن بیان هر چیزى است)) و نیز بعضى از قرآن بعض دیگر را تصدیق مى کند و در آن هیچ اختلافى نیست، که ((اگر نه از سوى خدا آمده بود در آن اختلاف بسیار مى یافتند)). قرآن ظاهرش زیباست و باطنش ژرف است . عجایبش انتها نپذیرد و غرایبش پایان نگیرد. و تاریکى جز بدان از میان نرود.

بداء (3)

قبل از پرداختن به این موضوع ما نیازمند دانستن انواع مقدرات هستیم، که پس از روشن شدن این مطلب، بداء نیز حل خواهد شد.
خداوند دو نوع مقدرات دارد.
• مقدرات ثابت
بعضی از تقدیرات خداوند متعال به گونه‌ای است که جز خودش هیچ کس حتی فرشتگان و پیامبران از آنها مطلع نیستند و در واقع جزء علوم اختصاصی خداوندی است و این تقدیرات حتما اتفاق خواهد افتاد که بداء نیز جزو همین قسمت است، اما برخی دیگر از تقدیرات الهی را خداوند به فرشتگان و پیامبران اطلاع می‌دهد و اعلام می‌کند که انجام این کار حتمی است و غیر قابل تغییر، مانند طوفان نوح که خداوند حتی به پیامبرش دستور می‌دهد که این طوفان اتفاق خواهد افتاد و نباید در حق کسی شفاعت و دعایی بکند. چنانکه امام رضا علیه السلام فرمودند: علم خدا دو گونه است یک نوع آن همان است که به فرشتگان و پیامبرانش اطلاع داده و در این گونه علوم و تقدیرات تغییراتی رخ نمی‌دهد، ... و نوع دوم همان علوم و تقدیراتی است که پوشیده نگه داشته و کسی را بر آن مطلع و آگاه نساخته است. در اینگونه علوم است که بداء جریان دارد، خداوند آنچه را که بخواهد مقدم می‌دارد و آنچه را که بخواهد به تاخیر می‌اندازد و هر طور که بخواهد آن را تغییر می‌دهد و یا تثبیت می‌کند.
• مقدرات غیر حتمی و قابل تغییر
بعضی از تقدیرات خداوندی نیز وجود دارد که وجودشان مشروط به چیزی می‌باشد یعنی مقدراتی که خداوند بوقوع پیوستنشان را تابع شرایط و مصلحتی قرار داد است که اگر آن شرایط محقق شد، این مقدرات نیز تحقق خواهد یافت و اگر آن شرایط محقق نشد این مقدرات نیز تحقیق نمی‌یابد. مثلا شخص سالمی که بیمار شود و خداوند مقدر فرموده که اگر به پزشک مراجعه کند او خوب می‌شود و اگر به پزشک نرود و مثلا دعا کند می‌میرد، اگر چنین کسی به پزشک مراجعه کرد صحتش را در می‌یابد و اگر مراجعه ننمود خواهد مرد. یعنی شرط تحقق سلامتی این بیمار، مراجعه به دکتر بوده که وی مراجعه نکرده است.
ادامه مطلب ...

خطبه 17: در وصف کسانى که داورى میان مردم را به عهده مى گیرند و ...

دشمنترین مردم در نزد خدا، دو کس باشند. یکى آنکه خداوند او را به حال خود رها کرده، پس، از راه راست منحرف گشته است، به سخنان بدعت آمیز دلبسته و مردم را به ضلالت فرا مى خواند. فریبى است براى کسى که بدو فریفته شود. از راه هدایتى که پیشینیانش به پیش پاى گشانده اند، رخ بر مى تابد و کسانى را که در ایام حیاتش یا پس از مرگش به او اقتدا مى کنند، گمراه مى سازد. بار خطاهاى دیگران بر دوش کشد و در گرو خطاى خود باشد. دیگرى، کسى است که کوله بار نادانى بر پشت گرفته و در میان جماعت نادانان امت در تکاپوست. در ظلمت فتنه و فساد جولان دهد و، همانند کوران، راه اصلاح و آشتى را نمى بیند. جمعى که به ظاهر آدمى اند، او را دانشمند خوانند و حال آنکه در او دانشى نیست. آغاز کرده و گردآورده، چیزى را که اندکش از بسیارش بهتر است. خویشتن را از آبى گنده سیراب کرده و بسا چیزهاى بى فایدت که در گنجینه خاطر خود نهان دارد. در میان مردم به قضاوت نشست و بر عهده گرفت که آنچه را که دیگران در شناختش درمانده اند برایشان آشکار سازد. اگر با مشکل و مبهمى رویاروى گردد، براى گشودن آن سخنانى بیهوده از راءى خویش مهیا کند، که آن را کلامى قاطع پندارد و بر قامت آن جامه اى مى بافد، در سستى، چونان تار عنکبوت. نداند راءیى که داده صواب است یا خطا. اگر صواب باشد، بیمناک است که مبادا خطا باشد. و اگر خطا باشد، امید مى دارد که آنچه گفته صواب باشد. نادانى است، در عین نادانى، دستخوش خبط و خطا، و با این حال، بر اشترى سوار است که آن هم پیش پاى خود نبیند. هرگز در علمى حکم قطعى نراند.
روایات را بر باد مى دهد آنسان که گیاه خشک را بر باد دهند. به خدا سوگند، توانایى آن ندارد که درباره آنچه بر او وارد مى شود حکمى صادر کند. شایسته مسندى که بر آن نشسته است نباشد. و نمى پندارد که دیگران را در چیزى که خود بدان جاهل است دانشى باشد و نمى بیند که آن سوى آنچه او بدان دست یافته دیگرى را راءى و نظرى بود. اگر مطلبى بر او پوشیده ماند کتمانش کند، زیرا به جهل خود آگاه است.
خونهاى به ناحق ریخته، از جور او فریاد مى آورند. میراثهاى بناحق تقسیم شده از ظلم او مى نالند. به خداوند شکوه مى کنم از مردمى که در جهل زیستند و در ضلالت مردند. در نظر آنان هیچ متاعى کاسدتر از کتاب خدا نیست اگر آنچنانکه شایسته است تلاوت شود. و هیچ متاعى رواجتر و گرانبهاتر از آن نیست اگر تحریف شده باشد و از معنى واقعى خود گردیده باشد. هیچ چیز را زشت تر از کار نیک نمى دانند و هیچ چیز را نیکوتر از زشتکارى نمى شمارند.

امام موسی کاظم(ع)

نام: موسى‏ بن جعفر.


کنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.


القاب: کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.


نکته: آن حضرت در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.

منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.


تاریخ ولادت: هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذکر کردند.


محل تولد: ابواء (منطقه‏اى در میان مکه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).


نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب علیهم السلام.


نام مادر: حمیده مصفّاة. نام‏هاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احکام و مسائل بود که امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احکام دینى به ایشان ارجاع مى‏داد. و درباره‏اش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چرکى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن کرامتى که از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»


مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید.


تاریخ و سبب شهادت: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به‏ وسیله زهرى که در زندان سندى بن شاهک به دستور هارون ‏الرشید به آن حضرت خورانیده شد.


محل دفن: مکانی به نام مقابر قریش در بغداد (در سرزمین عراق) که هم اکنون به «کاظمین» معروف است.

ادامه مطلب ...

خطبه 16: هنگام بیعت در مدینه

آنچه مى گویم بر عهده من است و من خود ضامن آن هستم.
آن کس که حوادث عبرت آموز روزگار را به چشم ببیند و از آن پند پذیرد، پرهیزگاریش او را از آلوده شدن به کارهاى شبهه ناک باز مى دارد. بدانید که بار دیگر همانند روزگارى که خداوند، پیامبرتان را مبعوث داشت، در معرض آزمایش واقع شده اید.
سوگند به کسى که محمد را به حق فرستاده است، در غربال آزمایش ، به هم درآمیخته و غربال مى شوید تا صالح از فاسد جدا گردد. یا همانند دانه هایى که در دیگ مى ریزند، تا چون به جوش آید، زیر و زبر شوند. پس، پست ترین شما بالاترین شما شود و بالاترینتان، پست ترینتان. واپس ماندگانتان پیش افتند و پیشى گرفتگانتان واپس رانده شوند. به خدا سوگند، که هیچ سخنى را پنهان نداشته ام و دروغ نگفته ام که من از چنین مقامى و چنین روزى آگاه شده بودم. بدانید که خطاکاریها همانند توسنان چموش و سرکش اند که خطاکاران را بر آنها سوار کرده اند. آن اسبان لجام گسیخته به ناگاه مى تازند و سواران خود را به آتش دوزخ سرنگون مى کنند. و بدانید، که پرهیزگاریها همانند اسبان رام و نجیب اند که پرهیزگاران را بر آنها سوار کرده و افسارها به دست سواران داده اند و آن اسبان، سواران خود را به بهشت داخل مى کنند. حقى است و باطلى. گروهى هواداران حق اند و گروهى پیروان باطل. اگر پیروان باطل سرورى یابند چه شگفت که از روزگاران دیرین شیوه چنین بوده است و اگر شمار هواداران حق اندک است، بسا، روزگارى رسد که افزون گردد، ولى، کم اتفاق اوفتد که آنچه پشت کرده ، بار دیگر روى بنماید.
من مى گویم: قسمت آخر این سخن به پایه اى از زیبایى رسیده که هیچ کلامى بدان پایه نتواند رسید. آنکه در آن بنگرد تا محاسن آن بشناسد، بیش از آنکه بر فراست خود ببالد شگفت زده خواهد شد. با توصیفى که از آن کردیم، در آن فصاحتى است، افزون که نه هیچ زبانى را یاراى بیان آن است و نه هیچ انسانى را توان گام نهادن در آن عرصه. این ادعاى مرا درنیابد و نشناسد، مگر کسى که در این صناعت حظّى وافرش باشد و در این مضمار خود، تاخت و تازى کرده باشد. و جز خردمندان آن را درنیابند.
و هم از این خطبه:
همواره دل مشغول دارد آنکه بهشت و دوزخ را در برابر خود بیند. مردمى هستند کوشنده و سخت کوشنده ، اینان رهایى یافتند. مردمى هستند طالب حق ، ولى آهسته کارند. اینان را نیز امید رهایى هست و مردمى هستند، که در کارها قصور مى ورزند و تقصیر مى کنند، اینان در آتش دوزخ سرنگون گردند. اگر به دست راست روى نهى به گمراهى افتاده اى و اگر به دست چپ گرایى، باز هم، به گمراهى افتاده اى. پس راه میانه را در پیش گیر که رهایى در همان است .
قرآن کتاب باقى مانده و نشانه هاى نبوت بر آن قرار گرفته و مسیر حرکت سنت است و سرانجام نیکو بدان بازگردد. هر کس که ادعا کند، هلاک شود و هر که دروغ بندد به مقصود نرسد و هرکه با حق ستیزد، خود تباه شود. نادان را در نادانى همین بس ، که مقدار خویش نمى شناسد. ستونى که بر بنیان تقوا و استوار گردد هرگز فرو نریزد و کشته اى که به آب تقوا سیراب گردد، تشنه نماند. در خانه هاى خود آرام گیرید و با یکدیگر طریق آشتى سپارید. از گناهان خود توبه کنید. هیچ ستاینده اى جز پروردگارش را نستاید و هیچ ملامت کننده اى نباید جز خود را ملامت نماید.