شیعه شناسی

آنچه درباره شیعه باید دانست

شیعه شناسی

آنچه درباره شیعه باید دانست

خطبه 30: پس از قتل عثمان

اگر به کشتن او فرمان مى دادم، قاتل او مى بودم. و اگر دیگران را از کشتنش منع مى کردم چنان بود که به یاریش برخاسته ام. اما کسى که یاریش کرده نمى تواند بگوید که ((من بهتر از کسى هستم که از یاریش دست بداشت)). و کسى که او را خوار داشت و فروگذاشت ، نمى تواند بگوید ((کسى که او را یارى کرد بهتر از من بود)).
من اکنون، به گونه اى مجمل و مختصر، سیره او را در حکومت براى شما بیان مى کنم: او به استبداد و خودکامگى فرمان مى راند و استبداد و خودکامگى اش سبب تباهى کارها شد. شما از او ناخشنود بودید و در برافکندنش بیتابى مى کردید، این بیتابى شما هم ناستوده بود. خداى تعالى را حکمى است که واقع خواهد شد، هم در حق آنکه استبداد مى ورزید و هم در حق آنکه بیتابى و ناشکیبایى مى نمود.

با نور فاطمه هدایت شدم(3)

اما درباره ى زادگاهم باید بگویم که من در روستایى در شرق سودان به نام مسمارزاده شدم و سالهاى نخستین زندگى ام را در آنجا که صحراى بزرگى بود سپرى نمودم.

خانواده ى من فقیر بود! لذا از روستایى به نام الکربه در منطقه ى رباطاب، واقع در شمال سودان، که مجتمعى از روستاهاى پراکنده در اطراف نیل بود- به این روستا مهاجرت کردند.

روستاى «مسمار» در حقیقت خانه هاى پیرامون ایستگاهى است که در کنار خط آهن کشیده شده از خارطوم پایتخت کشور، به سوى شرق- یعنى جایى که مهمترین بندر به نام پورت سودان قرار دارد، واقع شده است...

با اینکه صحراى شرق کشور بیشتر از قبایل البجا و هدندوه تشکیل مى گردد. لیکن روستاى مسمار داراى خصوصیت دیگرى است. زیرا ساکنان آن از شمالى ها بویژه اهالى رباطاب مى باشند. این اهالى به علل و انگیزه هاى گوناگون از شمال به این روستا کوچ کرده بودند. و پدر من نیز یکى از این کوچ کنندگان بود.

دوره ى خردسالى ام در روستاى مسمار سپرى گردید. در آن سالها پدرم که الگوى ممتاز و شایسته ى من بود، توجه و عنایت خویش را به من معطوف کرد... او امام مسجد و شیخ روستا بود... و مقامش در نزد ساکنان مسمار بسیار محترم و عالى به حساب مى آمد. موقعیت بزرگ و احترام پدر، در من یک نوع احساس امنیت و شادى خاصى بوجود مى آورد. این شادى و خوشبختى هنگامى به اوج خود مى رسید که همراه او براى خواندن نمازهاى یومیه یا نماز جمعه به مسجد فقیرانه ى روستا مى رفتم. یا اینکه براى انجام مراسم نماز عید به محلى بیرون از روستاى مسمار عزیمت مى نمودیم.

ادامه مطلب ...

خطبه 29

اى مردمى که به تن ها مجتمعید و به آراء پراکنده . سخنتان - هنگامى که لاف دلیرى مى زنید - صخره هاى سخت را نرم مى کند، در حالى که ، کردارتان دشمنانتان را در شما به طمع مى اندازد. چون در بزم نشینید، دعوى رزم آورى کنید و چون جنگ چهره نماید، از آن مى گریزید. دعوت آن کس ، که شما را فراخواند، روى پیروزى نبیند و آنکه براى راحت شما خویشتن را به تعب افکند، هرگز به راحت و آرامش نرسد. مشتى اباطیل را بهانه مى کنید تا در کار تعلل ورزید. همانند وامدارى که پیوسته اداى دین خویش به تاءخیر اندازد. ذلیل سرکوفته ، از خود دفع ستم نتواند کرد، که حق جز در سایه کوشش فراچنگ نیاید.
اگر خانه شما را بستانند، کدام خانه را از دشمن حمایت خواهید کرد؟ و بعد از من با کدام امام با دشمن پیکار مى کنید به خدا سوگند، فریب خورده کسى است که شما او را به وعده دروغ بفریبید. هر که پندارد که به نیروى شما پیروز مى شود، همانند کسى است که آن تیر از تیرهاى قمار نصیب او شود که سودش از همه کمتر است و هر که شما را چون تیر به سوى دشمن افکند، تیر شکسته بى پیکان را در کمان رانده . به خدا سوگند، به جایى رسیده ام که دیگر سخن شما باور نمى کنم و به یارى شما امید نمى بندم و دشمن را به شما بیم نمى دهم .
شما را چه مى شود داروى درد شما کدام است ؟ علاج شما چگونه است . دشمنان شما نیز مردمى همانند شمایند. آیا هرچه گفتید، همه از روى نادانى بود؟ یا از سر غفلت و ناپرهیزگارى ؟ یا در چیزى که حق شما نبود طمع ورزیده بودید؟

امامت در حدیث

در احادیث نبوى، امام شناسی جزئى از تفقه ضرورى دین شناخته شده و امامت، بخشى از اسلام و امامان، نجوم آسمان هدایت و جدا ناشدنى از قرآن و نیز خلیفه، وصی, ولى امر و حاکم معرفی شده اند.

الف: در روایتی آمده است :

" من مات بغیر امام ( و لم یعرف امام زمانه ) مات میتة جاهلیة " .

" کسى که بمیرد بدون آنکه امامى داشته باشد یا امامش را نشناسد, او به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است ".

این حدیث با تعبیرات متفاوت در کتابهاى معتبر و مورد اعتماد حدیثى توسط محدثین شیعه و سنى نقل شده است ( کنز العمال ج 6 ص 65 و مسند احمد بن حنبل ج 4 ص 96 و محاسن برقى ص 156 و غیبت نعمانى ص 62 )

ب : در روایت دیگر آمده است:

"ان الحجة لا تقوم لله على خلقه الا بامام حتى یعرف "

حجت بر مردم تمام نمى شود مگر به وسیله امام آنگاه که شناخته شود .

این احادیث گرچه با تعبیرهاى مختلف نقل شده است, اما ضرورت امامت را از دیدگاه اسلام به طور وضوح بیان کرده است .

ادامه مطلب ...

با نور فاطمه هدایت شدم(2)

پیشگفتار

هیجان عجیبى بود! در آن روز گرم و طاقت فرساى تابستانى که سوزندگى آفتاب سودان در آن شهرت خاصى دارد، خنکى مرموزى را بر صورتم احساس کردم، چنانکه اندامم در سرمایى که به گمان من به زیر صفر رسیده بود، مى لرزید.

مدتى در این حال و هوا بودم. تا اینکه حقیقت به وجودم گرماى خاص خود را بخشید... و نورى را دیدم که فروزان، بسان هاله اى مقدس مرا احاطه نموده، و موجب شد تا پرده هاى ستبرى که سنگینى آن شانه هایم را آزار مى داد به ناگاه از برابر دیدگانم به کنار بروند.

در این هنگامه بود که جلوه ى دل آراى حقیقت را با درخشش ویژه اش مشاهده نمودم. و گام هاى خویش را دیدم که به سوى رستگارى هدایتم مى نمایند.

اما باید گفت که دشوارترین لحظات زندگى من، زمانى بود که به عمق و ژرفاى فاجعه اى که در آن گرفتار بودیم، آگاه شدم. وضعیتى که به سبب جهل مرکب، بر اندیشه هاى ما سلطه یافته بود... بخصوص اینکه جهل مزبور عقیده و دین ما را هدف قرار داده بود.

ادامه مطلب ...

خطبه 28

اما بعد. دنیا روى در رفتن دارد و بانگ وداع برداشته و آخرت روى درآمدن دارد و بناگاه ، رخ مى نماید. بدانید، که امروز، روز به تن و توش ‍ آوردن اسبان است و فردا روز مسابقه . هر که پیش افتد، بهشت جایزه اوست و هر که واپس ماند، آتش جایگاه او. آیا کسى نیست ، که پیش از آنکه مرگش در رسد، از خطاى خود توبه کند؟ آیا کسى نیست ، که پیش از بدحالى و شوربختى ، براى خویش کارى کند بدانید که شما در این روزهاى عمر غرق امیدها و آرزوهایید و، حال آنکه ، مرگ پشت سر شما کمین کرده است . هر کس در این روزها، پیش از رسیدن مرگش براى خود کارى کند، کارش بدو سود رساند و مرگش زیان نرساند و هر که ، در این روزها، قصور ورزد و براى خود کارى نکند، کارش سود ندهد و مرگش زیان رساند.
به هنگام امن و آسایش چنان به کار خدا پردازید که در روزگاران بیم و وحشت مى پردازید. بدانید که من مانند بهشت چیزى را ندیده ام که جوینده آن به غفلت خفته باشد و مانند دوزخ چیزى را ندیده ام که گریزنده از آن ، به جاى گریختن و رهانیدن خویش به خواب راحت فرو رفته باشد. بدانید، هرکس که از حق سود نجوید، باطل به او زیان رساند و کسى که به هدایت ، استقامت نپذیرد، ضلالت به هلاکتش کشاند.

ادامه مطلب ...

خطبه 27

اما بعد. جهاد درى است از درهاى بهشت که خداوند بر روى بندگان خاص خود گشوده است . جهاد جامه پرهیزگارى و جوشن استوار خدایى و سپر ستبر اوست . هر که آن را ناخوش دارد و از آن رخ برتابد، خداوند جامه خوارى و زبونى بر او پوشاند و محنت و بلایش در میان گیرد و دلش را در پرده دارد و به کیفر آنکه از جهاد تن زده است از حق دور افتد و کارش به مذلت کشد و از عدالت بى بهره ماند.

شب و روز، در نهان و آشکارا، شما را به نبرد با این قوم فرا خواندم و گفتم که پیش از آنکه سپاه بر سرتان کشند، بر آنها بتازید. به خدا سوگند، به هیچ قومى در خانه هایشان تاخت نیاوردند. مگر آنکه زبون خصم گشتند. شما نیز آن قدر از کارزار سر بر تافتید و کار را به گردن یکدیگر انداختید و یکدیگر را نصرت ندادید، تا هر چه داشتید به باد یغما رفت و سرزمینتان جولانگاه دشمنانتان گردید.

و اکنون ، این مرد غامدى (14) است ، که با سپاه خود به شهر انبار(15) درآمده است و حسّان بن حسّان البکرى را کشته است و مرزدارانتان را رانده است و کار را به آنجا رسانیده اند که شنیده ام که یکى از آنها بر زن مسلمانى داخل شده و دیگرى ، بر زنى از اهل ذمّه و، خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره اش را ربوده است . و آن زن جز آنکه انّا لله ... گوید و از او ترحم جوید چاره اى نداشته است . آنها پیروزمندانه ، با غنایم ، بى آنکه زخمى بردارند، یا قطره اى از خونشان ریخته شود، بازگشته اند. اگر مرد مسلمانى پس از این رسوایى از اندوه بمیرد، نه تنها نباید ملامتش کرد بلکه مرگ را سزاوارتر است . اى شگفتا، به خدا سوگند، که همدست بودن این قوم با یکدیگر با آنکه بر باطل اند و جدایى شما از یکدیگر با آنکه بر حقید دل را مى میراند و اندوه را بر آدمى چیره مى سازد.
ادامه مطلب ...

طبیب فلسطینی اسعد وحید قاسم

او نیز بعد از مطالعات بسیار در رابطة با شیعه, تشیع را انتخاب نمود و از راه های مختلف در صدد اثبات حقانیت و نشر تشیع بر آمد و در این راه سعی و کوشش فراوان نمود. در مصاحبه ای که با او انجام گرفته می گوید:« به عقیدة من تشیع همان اسلام است و اسلام نیز همان تشیع.»او نیز تألیفاتی در دفاع از مذهب تشیع دارد که از آن جمله می توان به ازمة الخلافة و الامامة و آثارها المعاصرة اشاره کرد.