شیعه شناسی

آنچه درباره شیعه باید دانست

شیعه شناسی

آنچه درباره شیعه باید دانست

بداء (4)

بداء یکی از اصولیست که اهل سنت نیز ناخواسته آن را پذیرفته اند؛ اما با خود کلمه چرا مشکل دارند، بر همگان پوشیده مانده است. اهل تسنن بر اهل تشیع ایراد می گیرند که اعتقاد به بداء در نزد اهل تشیع کفر و شرک نسبت به خداست. اما براستی معنای بداء چیست و چرا اهل تسنن به آن ایراد می گیرند؟
اگر خوانندگان عزیز توجه داشته باشند، متوجه می شوند که غالب کلمات در دین و معنای لغوی تفاوت هایی دارند. به عنوان مثال معنای پیامبر در لغت به معنای کسی است که از کسی به کس دیگر پیامی را حمل می کند و می تواند پیامبر هر کسی نیز باشد و برای بردن پیام از هر سرزمینی به سرزمین دیگر نقل مکان می کند. اما وقتی به معنای دینی آن توجه میکنیم، می بینیم که پیامبر کسی است که از سوی خدا آمده و فقط در این راه می تواند پیامبر باشد و برای انجام رسالت خویش نیازی نیست که حتماً نقل مکان کند؛ بلکه پس از انجام رسالت در محل زندگی خویش، می تواند از مبلغین استفاده کند که پیامی را که خداوند به وی داده تا به مردم برساند، مبلغین آنها را به مردم برسانند. تفاوت فاحش پیامبر در معنای لغوی و معنای دینی آن را مشاهده می کنیم.
بداء نیز همچون بیشتر کلمات موجود در دین، دارای دو معنای لغوی و دینی است. بداء در لغت یعنی اینکه چیزی بر کسی پوشیده بوده و اکنون ان چیز بر وی آشکار شده است. اهل تسنن می پندارند که شیعه اعتقاد دارد که بداء در نزد خداوند هم اینچنین معنا شده است، در حالیکه چنین چیزی به طور کامل از سوی شیعه مردود است. زیرا شیعیان هم اعتقاد دارند که بداء با چنین معنایی بر خدا صورت نمی گیرد؛ مگر ممکن است که خداوند باریتعالی از چیزی خبر نداشته باشند و اکنون بر وی آشکار شده باشد که اشتباه کرده و یا نمی دانسته؟!

ادامه مطلب ...

خطبه 21: سخنى جامع در موعظه و حکمت است

آخرین منزل، رویاروى شماست و مرگ پشت سرتان. و با آواز خود شما را به پیش مى راند. سبکبار شوید تا برسید. زیرا آنان که از پیش ‍ رفته اند چشم به راه شما واپس ماندگان اند.
من مى گویم: این کلام بعد از کلام خدا و کلام رسول اللّه (ص) با کلام هرکس که سنجیده شود افزون آید و بر او پیشى گیرد. عبارت : ((سبکبار شوید تا برسید)) عبارتى است با کلمات اندک و معانى بسیار. کلام ژرف و سرشار از حکمت. ما در کتاب ((الخصایص)) به عظمت قدر و شرف و جوهر آن توجه داده ایم.

پاسخ به کتاب «سؤالاتی که باعث هدایت جوانان شیعه شد»

مدتها بود که برخی از وهابیون و اهل تسنن دست به دامان سؤالاتی شده بودند که می پنداشتند سؤالاتی بی پاسخ است و شیعیان در برابر آن درمانده هستند و این سؤالات را از کتابی بنام سؤالاتی که باعث هدایت جوانان شیعه شد، انتخاب نموده بودند. دوستان در سایت های مختلف اینترنتی سعی نمودند تا پاسخ این سؤالات را به صورت جسته و گریخته بدهند؛ تا آنکه چندی پیش کتابی به دستم رسید که در آن کلیه سؤالات این کتاب توسط نویسنده ای فاضل بنام محمد طبرسی پاسخ داده شده است. لذا بد ندیدم که پاسخ این سؤالات را در تالار گفتمان پخش نیز قرار دهم، تا هم دوستان بتوانند از آن استفاده کنند و هم وهابیون و اهل تسنن بدانند که چه سؤالات مضحکی انتخاب شده است. سعی می کنیم که هر روز یک سؤال و پاسخ را در تالار گفتمان قرار دهیم.

ادامه مطلب ...

خطبه 20: از غفلت نهى کرده و به رجوع به خدا دعوت مى کند

هر آینه ، اگر مى دیدید آنچه را که مردگانتان پس از مرگ دیده اند، بیتابى مى نمودید و وحشت بر شما چیره مى شد. (و آنچه را ناشنیده مى گرفتید، مى شنیدید) و سر به فرمان خدا مى آوردید. ولى آنچه مردگانتان پس از مرگ دیده اند، اکنون از چشم شما پنهان است و بزودى پرده هاى بالا خواهد رفت . آن حقایق را به شما نیز نشان دادند، ولى دیدن نخواستید و به گوش شما رسانیدند، ولى شنیدن نخواستید. شما را راه نمودند، ولى ره یافتن نخواستید. براستى مى گویم که:
عبرتها و اندرزها بر شما آشکار بود و از آنچه مى باید دورى جویید شما را منع کردند و پس از ملائکه، که رسولان آسمان اند، جز انسان فرمان خداوند را ابلاغ ننماید.

خطبه 19: خطاب به اشعث بن قیس

تو چه دانى، که چه چیز به سود من است و چه چیز به زیان من. لعنت خدا بر تو باد و لعنت لعنت کنندگان. اى که خود و پدرت همواره دروغى چند به هم مى بافته اید. اى منافق فرزند کافر. به خدا سوگند، که یک بار در زمان کافریت به اسارت افتاده اى و یک بار در زمان مسلمانیت، و در هر بار نه توانگریت تو را از بند اسارت رهانید و نه جاه و منزلتت. مردى که شمشیرهاى کین را بر قوم خود رهنمون شود و مرگ را بر سر آنان راند، سزاوار است، که خویشاوندانش دشمن دارند و بیگانگان از شر او ایمن ننشینند.
من مى گویم: ((عبارت مردى که شمشیر کین را بر قوم خود رهنمون شود)) اشارت است به ماجراى اشعث با خالد بن ولید در یمامه. اشعث قوم خود را بفریفت و بر آنها مکر کرد و خالد از آنان کشتار بسیار کرد. از آن پس، قوم اشعث او را ((عرف النّار)) مى نامیدند و این نام را به کسى دهند که بر آنها غدر کرده باشد.

علامه دکتر محمد حسن شحّاته

او نیز که استاد سابق دانشگاه الازهر است پس از مطالعات فراوان در رابطة با شیعة امامیة پی به حقانیت این فرقه برده و در سفری که به ایران داشت در سخنرانی خود برای مردم اهواز می گوید:
« عشق به امام حسین ـ علیه السّلام ـ سبب شد که از تمامی موقعیت هایی که داشتم دست بردارم.» و در قسمتی دیگر ازسخنانش می گوید: « اگر از من سؤال کنند: امام حسین ـ علیه السّلام ـ را در شرق یا غرب می توان یافت؟ من جواب می دهم که امام را می توان در درون قلب من دید و خداوند توفیق تشرف به ساحت امام حسین ـ علیه السّلام ـ را به من داده است.»
وی در ادامه می گوید: « 50 سال است که شیفتة امام علی ـ علیه السّلام ـ شده ام و سالهاست که هاله ای از طواف پیرامون ولایت امام علی ـ علیه السّلام ـ در خود می بینم.»

خطبه 18: در نکوهش اختلاف علما در فتوا

در حکمى از احکام، به نزد یکى از ایشان مسئله اى مى آید، به راءى خود حکمى مى دهد. سپس، آن مسئله را عینا نزد دیگرى مى برند، به خلاف راءى پیشین راءیى مى دهد. سپس قاضیان آن مسئله را به نزد امامى که آنها را به شغل قضا برگماشته مى برند و او آراء همه ایشان را صواب مى شمارد. خدایشان یکى است و پیامبرشان یکى است و کتابشان یکى . آیا خداى سبحان آنان را به اختلاف فرمان داده و اکنون از او فرمان مى برند یا آنان را از اختلاف نهى کرده و اکنون عصیان مى ورزند؟ آیا خداوند دینى ناقص فرستاده و از آنها براى کامل کردنش یارى خواسته یا در آوردن دین ، با خدا شریک بوده اند و اکنون بر آنهاست که راءى دهند و بر خداست که به راءیشان راضى شود؟ یا خداى سبحان ، دینى کامل فرستاده ولى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) در ابلاغ آن قصور ورزیده؟ و حال آنکه مى گوید:
((ما در این کتاب چیزى را فرو نگذاشته ایم،)). یا: ((در آن بیان هر چیزى است)) و نیز بعضى از قرآن بعض دیگر را تصدیق مى کند و در آن هیچ اختلافى نیست، که ((اگر نه از سوى خدا آمده بود در آن اختلاف بسیار مى یافتند)). قرآن ظاهرش زیباست و باطنش ژرف است . عجایبش انتها نپذیرد و غرایبش پایان نگیرد. و تاریکى جز بدان از میان نرود.

بداء (3)

قبل از پرداختن به این موضوع ما نیازمند دانستن انواع مقدرات هستیم، که پس از روشن شدن این مطلب، بداء نیز حل خواهد شد.
خداوند دو نوع مقدرات دارد.
• مقدرات ثابت
بعضی از تقدیرات خداوند متعال به گونه‌ای است که جز خودش هیچ کس حتی فرشتگان و پیامبران از آنها مطلع نیستند و در واقع جزء علوم اختصاصی خداوندی است و این تقدیرات حتما اتفاق خواهد افتاد که بداء نیز جزو همین قسمت است، اما برخی دیگر از تقدیرات الهی را خداوند به فرشتگان و پیامبران اطلاع می‌دهد و اعلام می‌کند که انجام این کار حتمی است و غیر قابل تغییر، مانند طوفان نوح که خداوند حتی به پیامبرش دستور می‌دهد که این طوفان اتفاق خواهد افتاد و نباید در حق کسی شفاعت و دعایی بکند. چنانکه امام رضا علیه السلام فرمودند: علم خدا دو گونه است یک نوع آن همان است که به فرشتگان و پیامبرانش اطلاع داده و در این گونه علوم و تقدیرات تغییراتی رخ نمی‌دهد، ... و نوع دوم همان علوم و تقدیراتی است که پوشیده نگه داشته و کسی را بر آن مطلع و آگاه نساخته است. در اینگونه علوم است که بداء جریان دارد، خداوند آنچه را که بخواهد مقدم می‌دارد و آنچه را که بخواهد به تاخیر می‌اندازد و هر طور که بخواهد آن را تغییر می‌دهد و یا تثبیت می‌کند.
• مقدرات غیر حتمی و قابل تغییر
بعضی از تقدیرات خداوندی نیز وجود دارد که وجودشان مشروط به چیزی می‌باشد یعنی مقدراتی که خداوند بوقوع پیوستنشان را تابع شرایط و مصلحتی قرار داد است که اگر آن شرایط محقق شد، این مقدرات نیز تحقق خواهد یافت و اگر آن شرایط محقق نشد این مقدرات نیز تحقیق نمی‌یابد. مثلا شخص سالمی که بیمار شود و خداوند مقدر فرموده که اگر به پزشک مراجعه کند او خوب می‌شود و اگر به پزشک نرود و مثلا دعا کند می‌میرد، اگر چنین کسی به پزشک مراجعه کرد صحتش را در می‌یابد و اگر مراجعه ننمود خواهد مرد. یعنی شرط تحقق سلامتی این بیمار، مراجعه به دکتر بوده که وی مراجعه نکرده است.
ادامه مطلب ...